مطالعات و آمارها نشان میدهند که حدود ۳۰ درصد ایرانیها مبتلا به دستکم یکی از اختلالات روانپزشکی هستند و بیش از نیمی از آنها از این موضوع اطلاع ندارند. خیلیها هم بیماری خود را از دیگران پنهان میکنند.
به گزارش ویکیکلین به نقل از همشهری آنلاین، آمار اختلالات روانی – به خصوص افسردگی – طی ۲۰ سال گذشته روند افزایشی داشته و از ۲۱ درصد در دهه ۱۳۸۰ به ۳۰ درصد در حال حاضر رسیده است. کارشناسان، پاندمی کرونا را یکی از مهمترین عوامل افزایش اختلالات روانی در کل جهان و ازجمله ایران میدانند. هرچند عواملی مثل بحرانهای اقتصادی، مسائل اجتماعی و سیاسی نیز در افزایش این آمار در کشور ما بیتاثیر نبوده است.
طبق گفته کارشناسان حوزه، افسردگی یکی از شایعترین اختلالات روانی در ایران است. اختلالی که اگر تشدید شود، فرد را از فعالیتهای روزمره، تلاش برای داشتن یک زندگی عادی و حتی توجه به سلامت جسم بازمیدارد. به این بهانه گفتگویی با دکتر علی محسنیان، روانپزشک و متخصص اعصاب و روان انجام دادهایم.
آیا سبک زندگی امروزی باعث افزایش آمار افسردگی شده است؟
متأسفانه آمار افسردگی در تمام دنیا زیاد شده است. انسان موجودی اجتماعی است و همیشه به صورت قبیله ای یا اجتماعی زندگی کرده است. همین اجتماعی بودن باعث افزایش ماده سروتونین در مغز میشود. سروتونین اسید آمینه اصلی ضد افسردگی در مغز است. در حال حاضر با افزایش شیوع استفاده از فضای مجازی و پیشرفت تکنولوژی میل به فردگرایی در انسانها خیلی زیاد شده است. افراد از آن شیوه اجتماعی و خانوادگی به فردگرایی رو آوردهاند. فردگرایی هزاران تبعات دارد و یکی از آنها افسردگی است که هر سال هم دارد بیشتر میشود.
با دیدن چه علائمی باید به وجود افسردگی در خودمان شک کنیم؟
معمولا شخص در خودش فرو میرود و کمحرف میشود، دلشوره شدید دارد، پرخاشگری میکند، تحمل شرایط برایش سخت میشود، اعتماد به نفس شخص کاهش مییابد و مدام خود را سرزنش میکند. وقتی میبینیم فرد عملکردی که سابق داشته را دیگر ندارد و سطح انرژیاش افت پیدا کرده، همچنین وقتی میبینیم فردی که قبلاً آرام بوده، حالا تحریکپذیر شده و مدام در انتظار اتفاقات بد است، باید به وجود اضطراب و افسردگی در او شک کنیم. یا کسی که قبلاً خیلی فعال بوده و اصطلاحا روی پا بند نبوده و حالا گوشهگیر و منزوی شده، باید احتمال دهیم که دچار افسردگی شده است. درمان چنین فردی را نباید درمانش را به تعویق انداخت یا به سادگی از کنارش گذشت.
بدترین اتفاق در افسردگی چیست و فردی که دچار این بیماری میشود معمولاً چه عادتهایی دارد؟
بدترین اتفاق ناامید شدن و میل به نبودن است. این افراد اغلب منفینگر هستند، دائم عذاب وجدان دارند و جنبههای منفی زندگی را میبینند. افراد افسرده را دیگر هیچ چیزی مثل قبل خوشحال نمیکند. این عدم خوشحالی مسئله خطرناکی است. افسردگی شوخی نیست و نباید سرسری از کنار آن گذشت و آن را ساده نگاه کرد. البته افسردگی در کودکان، نوجونان و بزرگسالان متفاوت است و طبعا درمان آنها هم فرق میکند.
چه باورهای اشتباهی درباره افسردگی وجود دارد؟
چندین باور اشتباه درباره افسردگی وجود دارد؛ مثلا این که افسردگی هیچ وقت خوب نمیشود و درمانی برایش وجود ندارد، یا شخص افسرده، دیوانه و روانی است. در حالی که اصلاً این طور نیست. افسردگی مثل هر بیماری دیگری قابل درمان است چه بسا راحتتر. اشتباه دیگر درباره افسردگی این است که به فرد افسرده بگویید موضوع مهمی نیست و خودش خوب میشود. این نوع حرف زدن اتفاقا بیماری را تشدید میکند و باعث میشود که شخص افسرده اعتماد به نفسش را از دست بدهد. افسردگی بیماری قابل حل و درمان است که با مشاوره گرفتن و با تجویز دارو حل می شود. درباره افسردگی باید برونریزی داشت، گفتگو کرد و به دنبال درمان بود و البته درمان درست، اصولی و زیر نظر متخصص.
موردی که این روزها به خصوص در بین جوانان خیلی شایع شده، حملات اضطرابی یا پنیک اتک است. درباره آن هم میگویید؟
پنیک شایعترین اختلال اضطرابی در دنیا است که به آن (PANIC DISODER) هم میگویند. اختلال پنیک خیلی سریع به درمان جواب میدهد اما عودکننده است و نیاز به درمان قطعی دارد. پنیک ناشی از عدم تعادل بین سیستم سمپاتیک و پاراسمپاتیک مغز است و خیلی اوقات به مکانیزمهای ناخودآگاه ذهن ارتباط دارد. حتماً یک استعداد ژنتیکی باید درباره پنیک وجود داشته باشد. پنیک یک حمله اضطرابی شبیه به مرگ قریبالوقوع است ولی هیچ کس تا به حال از حمله پنیک نمُرده است. حملههای پنیک هیچ ربطی به بیماریهای قلبی و عروقی ندارد. پنیک یک حمله عصبی است که از مغز منشأ میگیرد و به دلیل عدم تعادل سیستم اتونومیک بدن است و نگرانکننده نیست و گذرا است. هیچوقت نگران حملههای پنیک نباشید. چون گذرا است و به هیچ عنوان کشنده نیست و قطعاً با دارودرمانی و رواندرمانی قابل درمان است.
آیا مدیتشین باعث بهبود افسردگی میشود؟
مدیتیشن باعث ترشح هورمون اندروفین از غده هیپوفیز میشود. هورمون اندروفین از نظر احساسی و جسمانی به ما احساس خوب و خوشحال بودن میدهد. مدیتیشین، فعالیت ناحیهای از مغز را افزایش میدهد که مسئول احساسات و تجربیات مثبت است. برخی از مطالعات نشان میدهد که مدیتیشن به مبارزه با افسردگی و اضطراب کمک میکند. مدیتیشن منظم همچنین تحمل درد را بیشتر میکند و حتی درد را بهبود میبخشد. شما میتوانید در هر زمان از شبانهروز مدیتیشن انجام دهید. البته زمان ایدهآل برای این کار اول صبح است. مزایای این کار زمانی افزایش پیدا میکند که ذهن قبل از شروعِ استرسهای روز، آزاد و شفاف شود. یکی از تصورات رایج درمورد مدیتیشن این است که زمان زیادی طول میکشد. درحالیکه میتوان آن را در ۵ دقیقه هم انجام داد و نتیجه گرفت.
برای شروع مدیتیشن چه کارهایی باید انجام داد؟
با لباسی مناسب و راحت در جای آرامی قرار بگیرید. اطمینان پیدا کنید که درجه حرارت اتاق مناسب است. تلویزیون و گوشی موبایل را بیصدا کنید. قبل از انجام مدیتیشن مسواک بزنید. فضایی آرام به این کار اختصاص دهید. کافی است مکان امن و آرام باشد تا بتوانید هر روز صبح ۵ دقیقه در آرامش این کار را انجام دهید. تکنیکی پیدا کنید که برای شما مناسب است. روشهای زیادی برای مدیتیشن وجود دارد. اپلیکیشنهای مختلفی در این رابطه وجود دارند که می توانید از آنها کمک بگیرید. بعضیها با تمرکز بر تنفس خود مدیتیشن را انجام میدهند، بعضیها با کمک مانتراها (مانترا یک صدا، کلمه یا حتی عبارت کوتاه است که در مدیتیشن و مراقبه گفته و تکرار میشود) مدیتیشن میکنند و بعضیها با یوگا. این کار با تمرین و تکرار درست اثرگذار است. احتمالا فوراً و به آسانی نخواهید توانست درست مدیتیشن کنید. اشکالی ندارد اگر طول بکشد تا به آن نتیجه مطلوب برسید و یک مدیتیشن خوب داشته باشید.
چطور میتوان در برابر افسردگی که این روزها خیلیها را درگیر کرده، تسلیم نشد؟
اصطلاحی است به نام (let's talk) یعنی بیا حرف بزنیم. از افسردگی نباید فرار کرد. اصولاً از هیچ چیزی نباید فرار کرد. انسان زاده شده تا از پس مشکلاتش بربیاد و برای آنها بجنگد. وقتی درباره مشکلات حرف بزنید و گفتگو کنید تقریباً احساس سبکی و آرامش زیاد میکنید. مطمئن باشید که این هم مثل هر بیماری دیگری قابل درمان است. فقط باید نترسید و دربارهاش حرف زد. حرف زدن حلال تمام مشکلات است. افسردگی چیز عجیب و غریبی نیست و ترس ندارد. اتفاقا خیلی وقتها حرف نزدن و تخلیه نکردن افکار، بلای تمام رنجها میشود.
یکی از موارد شایع در افسردگی، فقدان لذت از شرایطی است که در آن قرار دارند. چطور این حالت پیش میآید؟
بله، یکی از موارد شایعی که این روزها من در بین مراجعین هم زیاد میبینم، آنهدونیا (Anhedonia) یا فقدان لذت از شرایط و فعالیتهای لذتبخش زندگی است. چیزی که قبلاً فرد را خوشحال می کرد، دیگر خوشحالش نمیکند. مثلا فرد در یک مهمانی و در جمع دوستان خود است، اما دوست دارد زودتر به خانه برگردد و در کنج تنهایی خودش باشد. قبلا از خوردن بستنی و شکلات یا خوراکیهای دیگر لذت میبرد اما الآن این اتفاق نمیافتد. این افراد دربرابر دارو درمانی و رواندرمانی هم گارد دارند. علتش هم اختلال مکانسیم دوپامین در ناحیه جلوی مغز است که در افسردگی و اسکیزوفرنیا و اختلال دوقطبی هم دیده میشود. درمان این بیماری هم به روشهای کتامین تراپی، تحریک مغناطیسی مغز (TMS) و میکرودوز سیلوسایبین است و درمان دارد.
روانپزشکان هر روز با مراجعانی دیدار میکنند که پر از درد و رنج هستند. آیا شنیدن هر روزه رنج و غم آنها روی ذهن روانپزشک اثر نمیگذارد؟
ما همه انسانیم و طبیعتاً درد و رنج آدمها میتواند روی ما اثر منفی بگذارد. من وقتی درد و رنج مراجعینم را میشنوم، ناراحت می شوم. ولی در دوره تحصیل ما یاد گرفتیم که با بیمارمان همدردی کنیم، نه همذاتپنداری. در روانپزشکی اصطلاحی به نام سمپاتی (Sympathy) یا همدردی، و امپاتی (Empathy) یا همدلی وجود دارد. سیمپاتی یعنی خودت را جای شخص بگذاری و رنج و دردش را کامل بفهمی، تجربه کنی و ایمپاتی یعنی درکش کنی و کنارش باشی. با یاد گرفتن تکنیکهایی میشود احساسات منفی را کنترل و بر آن غلبه کرد. اگر من یا هر پزشک دیگری در هر شاخهای با هر رنج و غم بیمارش درگیر شود که از خود پزشک چیزی باقی نمیماند و خودش هم نیاز به درمان پیدا میکند.
لینک کوتاه: https://wikiclean.ir/kxyp