سندرم آپولو زمانی اتفاق میافتد که کارمندان توانا نمیتوانند در قالب یک تیم و به صورت گروهی عملکرد قابل قبولی داشته باشند. این پدیده اولین بار توسط دکتر مردیث بلبین کشف و نامگذاری شد.
تیپ شخصیتی که تمام دستاوردهای تیم را به نام خود ثبت میکند گرفتار سندروم آپولو است. نامگذاری این مفهوم داستان جالبی دارد؛ گفته میشود در موفقیت پروژه آپولوی ناسا که ماموریت ارسال اولین انسان به کُرۀ ماه را عهدهدار بود، شخصی ادعا میکرد که کلیدیترین وظیفه به او محول شده است! در این پروژه، متخصصان بسیار زیادی حضور داشتند که بسیاری از آنها مجبور بودند ۲۴ ساعت در شبانه روز را بیدار بمانند و کار کنند. به همین دلیل نیاز بود تا به شکلی در برابر خوابآلودگی مقاومت کنند. این شخص ادعا میکرد که در این پروژه، همۀ تلاشها به فعالیت او بستگی دارد. وی فردی بود که باید مدام قهوه درست میکرد و با این قهوه به متخصصان و محققان کمک میکرد تا به خستگی خود غلبه کنند و پروژه را به اتمام برسانند! به همین دلیل متخصصان منابع انسانی باور دارند فردی که همۀ دستاوردها را به نام خود ثبت میکند، دچار چنین عارضهای است.
سندرم آپولو زمانی خود را نشان میدهد که در هر تیم دو یا چند آپولو حضور داشته باشند؛ یعنی چند فرد توانمند دور هم جمع شوند اما نتوانند تیم خوبی بسازند. در این تیم هر عضو به تنهایی توانمندیهای فوقالعادهای دارد، اما هیچ یک از آنها تمایلی به توافق جمعی ندارد و هر کس میکوشد تا حرف خود را به کُرسی بنشاند. چنین تیمی بر روی کاغذ مدعی کارهای شگفتانگیز خواهد بود، اما در عمل توانایی کسب دستاوردهای بزرگ را ندارد.
دکتر مردیٍث بِلبین (Meredith Belbin) در اولین کتاب خود در سال ۱۹۸۱، از نتایج غیرقابل انتظاری سخن گفت. وی پی برد معمولا تیمهایی که اعضای باهوش با توانایی ذهنی بالایی دارند، کارها را با کیفیتی پایین پیش میبرند. بلبین این پدیده را سندرم آپولو (Apollo Syndrome) نامید.
معیارهای بلبین برای انتخاب این تیمها با معیارهای مورد نظر در انتخاب تیمهای فناوری محور، تیمهای دانشگاهی و علمی شباهت بسیاری دارد. سنجش توانایی و صلاحیت این تیمها دقیقاً با تیمهایی که درگیر سندرم آپولو هستند، عملکرد مشابهی دارد. این تیمها هم دقیقاً میل به پیروزی در رقابتهای تیمی دارند، اما نکتۀ قابل بحث نتایج به دست آمده کاملاً معکوس بود. در واقع، سندرم آپولو باعث میشود نتایج این تیمهای قدرتمند منفی از آب درآید.
سندرم آپولو چگونه میتواند باعث تضعیف عملکرد تیم شود؟
تیمهایی که به سندرم آپولو دچارهستند، زمان زیادی را صرف بحثهای بیثمر و مخرب میکنند زیرا اعضای چنین تیمهایی سعی دارند سایر همتیمیهای خود را به پذیرفتن ایدهها و نقطه نظرات خود متقاعد کنند. دیگر اعضای تیم، این رویکرد را نسبت به همتیمیهای خود پیش میگیرند و سعی میکنند نقطه ضعف ایدههای همتیمیهایشان را به نمایش بگذارند و ایدههای خود را جایگزین کنند. این رویکرد در تیمها باعث میشود که افراد مدام در برابر یکدیگر موضع متقابل بگیرند.
تیمهایی که با سندرم آپولو دست و پنجه نرم میکنند در تصمیمگیریها مشکلات اساسی دارند. معمولاً اعضای تیم نظرات متقابلی دارند که انسجام لازم را ندارد.
اعضای چنین تیمی تمایل دارند که طبق خواستۀ خود رفتار کنند و اهمیتی به خواسته همتیمیهای خود ندهند. این آشفتگی و خود رای باعث سختتر شدن مدیریت این تیمها میشود.
در بعضی از مواقع، اعضای تیم متوجه میشوند که چه اتفاقات بدی در شرف رخ دادن است، اما آنها را نادیده میگیرند و هیچ تلاشی برای مقابله با آنها نمیکنند.
اغلب موفقیتها به دلیل:
نبود افرادی است که نسبت به همتیمیهای خود حس برتری ندارد.
روش رهبری گروهها
رهبران موفق افرادی شکاک و دیرباور هستند و همواره تلاش میکنند از الگوهایی قابل فهم در بحثهای گروهی بهره ببرند. این رهبران دوست دارند از الگوهایی استفاده کنند که پیشبینیِ نتایج فعالیتهای گروهی را آسان کند.
رهبران موفق توجه خود را بر هدفگذاری و اولویتبندی معطوف میکنند و سعی دارند تیم را در این مسیر هدایت کنند. آنها با درک صحیح از موقعیت اجازه نمیدهند سندرم آپولو چرخ تیم را از بین ببرد. رهبران موفق با دقت و سختگیری بالایی کار میکنند و برای حفظ یکپارچگی تیم، افرادی که موفقیت خود را از موفقیت گروه بالاتر میدانند را شناسایی و مهار میکنند.
توجه: حتی اگر بهترین و باهوشترین افراد را دور خود جمع کنیم، تضمینی وجود ندارد که تیم ما موفق شود و بهترین نتایج ممکن را در میان رقبا رقم بزند. تیمها باید طوری طراحی شوند که از پوشش دادن عناوین و نقشها اطمینان حاصل شود و کار به صورت تیمی پیش برود.