دکتر رامین سمیعزاده – در جهانی زندگی میکنیم که همواره در تکاپو و تغییر است، طبیعت، ذات هستی و انسان ها همواره دگرگونیهایی را رقم زدهاند. دگرگونیهایی که اکنون مسیر پرشتابی دارد و همه ما در ساحتهای مختلف زندگی اگر نتوانیم با آنها همراه شویم، از قطار زمان جا ماندهایم. آنچه در عرصه این تغییرات امروزه خود را پررنگ تر نشان داده و زنگ خطر را برای ما به صدا درمیآورد که مبادا جا بمانیم و زمان را از دست بدهیم، تغییر پارداریمهاست.
پارادایمها الگوهای فکری و ذهنی ما هستند که مبنای تفکرات و تصمیمگیریهای ما را تشکیل داده و اقدامات ما را رقم میزنند. پارادایمها در واقع چارچوبی را میسازند که ما در قالب آنها فکر و تصمیمهایمان را عملیاتی میکنیم. اینکه چارچوبهای ذهنی ما چه باشد، بسیار مهم است، چون چارچوب های ذهنی ما هستند که اساس حرکت، تحول و تغییرات تشکیل میدهند
این روزها جهان در عرصه های مختلف با سرعت زیادی در حال تغییر است و به موازات آن پارادایم هم تغییر میکند، پارادایمهای کششی (Pulling) یکی پس از دیگری در عرصهها و ساختارهای مختلف جایگزین پارادایمهای فشاری(Pushing) میشوند و تحولات بزرگی را رقم میزنند.
در عصر حاکمیت و یکهتازی پارادایمهای فشاری، تولید یک کالا و یا پاسخ به نیازهای مخاطب چندان به خواسته او برنمیگشت، بلکه ایده، محصول، خدمات، فکر و یا هر چیزی دیگری بر مبنای توانمندیها و امکانات تولید و عرضه میشد و مخاطب امکان انتخاب چندانی در مواجهه با آن ها نداشت. مثال بارز آن را میتوان در تولید خودروهای ایرانی دانست که تنها در چند نوع محدود بودند اما مردم برای خرید آنها صف میکشیدند.
در بحث پارادایمهای فشاری، سیستمی سنتی و معمولا نگاهی بخشنامهای حاکم بود که چارچوبی را منطبق بر همان سیستم سنتی قدیمی عرضه میکرد و مخاطبین و عمدتاً مشتریان آنچه را که عرضه میشد را پذیرفته و خودشان را با آن تطبیق میدادند، اما سوال اینجاست که امروزه شرایط تا چه اندازه به آن سبک و صورت پیش میرود؟
فکر میکنم برای این سوال پاسخی تقریبا مشترک و مشابه داشته باشیم. امروزه با سلطه نسبی پارادایم کششی روبه رو هستیم و مصرفکننده کالا و خدمات، فرصت انتخاب و تصمیمگیری دارد. ازاینرو دیگر بازار دیکتهکننده نیست، از دولت گرفته تا تولیدکننده و سایر نهادهای جامعه برای داشتن مخاطب نمیتوانند در او کششی مصنوعی ایجاد کنند تا انتخابشان کند بلکه می بایست برنامههایی بر خواسته از نظر، نیاز و تقاضاهای مخاطبین ارائه نمایند. دیگر حتی یک نامزد انتخاباتی در عرصه های مختلف مثل تشکلها، سیستم ها و حتی دولت نیز نمیتواند به شیوههای گذشته مردم را تشویق به انتخاب خود کند و در واقع کشش بازار و شاید کامل تر بشود گفت کشش ذینفعان در قالب پارادایم کششی است که می گوید چه چیزی را باید تولید و یا عرضه کنیم.
در تمام عرصههای دیگر، آن نگاه فشاری که میگفت من چیزی را آماده می کنم و به تو می دهم، توانایی خود را از دست داده است. از تربیت فرزند گرفته تا بنگاههای اقتصادی، اصناف، تشکلها، بانکها، بیمهها، بخشهای مختلف صنایع و خدمات بنگاهی، فروشگاهی، نمایشگاهی و … این پارادایم کششی است که پیشبرنده و حاکم است، پارادایمیکه اساس خود را بر مبنای درخواست و نیاز امروز و فردای پراهمیت مخاطبانش قرار داده و بر پایه آن پیش میرود.
مشخصاً در حوزه صنعت نمایشگاهی نیز اینکه چه رویدادهایی با چه کانسپتی، با چه مختصات و ویژگی هایی و برای کدام گروه مخاطبین و به چه شکلی برگزار شود را بازار، مشتریان و به عبارتی جامع تر ذینفعان آن حوزه مشخص می کنند.
در چنین شرایطی چگونه میتوان موفق پیش رفت؟ سوال مهمی است و پاسخ مهمی هم دارد، وقتی درک کنیم در چه شرایطی مشغول به فعالیت هستیم، لذا دنبال ایجاد شرایط تازه هم خواهیم بود چه در حوزه تولید، خدمات و یا هر عرصه دیگر امروز چه ارزشی خریدار دارد امروزه نیاز است که در یک کسب وکار مسئولان بخشهای اصلی آن، کمیتهای تشکیل داده و در پی نیازسنجی امروز و فردای مخاطبین خود باشند. من نام این کمیته را “هسته اصلی کمیته استراتژیهای پویا” میگذارم. وجود چنین کمیتهای کاملا ضروری است، جدای از مسائل امروزه زندگی بشر که بسیار مهم است، ما در نسل آینده با دو میلیارد نفر مواجه خواهیم بود (نسل آلفا) که متولدین سالهای 2010 تا 2025 بوده و نیازهایی کاملا متفاوت از ما دارند. آنها با انقلاب رباتیک، اینترنت و اشیاء رشد کردهاند و ارزشهای پیشنهادی، کالاها و خدمات و سرویسهایی متفاوت از نسل ما میخواهند. از امروز هم که گذر کنیم نمیتوانیم نسل آلفاییها را با پارادایم فشاری کنترل و قانع کنیم. آن هم در جهانی که همین یکی دو سال اخیر به ما نشان داد همواره امکان غافلگیری ما با بیماری کووید 19 و موارد مشابه آن وجود دارد.
کمیته استراتژیهای پویا میتواند حال و آینده هر کاری را بررسی کرده و برای آن برنامهریزی کند. وقتی تشکیل این کمیته را نیازی اساسی در همه حوزهها میدانیم طبیعی است که در صنعت مبلمان و دکوراسیون هم بعنوان بخش مهمی که در جامعه نقشهای فراوانی از اشتغالزایی تا موارد مهم دیگری را دارد، به دنبال تشکیل آن باشیم.
در پس این پیشنهاد بنده یک احساس خطر بزرگ وجود دارد، خطر بسیار بزرگی بهخصوص برای تشکلها شامل اتحادیه ها و انجمن ها که باید بعنوان حلقه واسط بین حاکمیت، دانشگاهها و بنگاههای اقتصادی آن را جدی گرفت و از راههای مختلف همانند طرح موضوعاتی در زمینههایی چون فرهنگسازی، آموزش، برگزاری نشستهای تخصصی، میزگردها و آسیبشناسیهای مختلف در این زمینه کار کنند.
با تاکید بر صنعت نمایشگاهی، ناچار به پذیرش تغییرات خواهیم بود و شاید بروز بحران کرونا باعث شد نگاه واقع بینانه تری بر این صنعت حاکم شود و سبب شود از پارادایم فشاری و بخشنامه ای به سمت پارادایم کششی حرکت کنیم چه بسا با نادیده گرفتن این نگاه و حتی با توجیهات منطقی، ضربات سنگینی به کلیت این صنعت وارد شود. امید است همه دست اندرکاران و ذینفعان حوزه نمایشگاهی با هدفی واحد و با نگاهی ملی و چه بسا بین المللی نسبت به تبیین ارزش های جدید این صنعت و حرکت به سمت آن گام بردارند.